Monday 8 May 2017

چشمان زیبای تو


خسته بودی و چشمانت غم آلود
خواستم بر آن مرهمی بگذارم

مژگانت را هیچ گاه اینقدر زیبا ندیده بودم

چشمانت فر روفته تر ولی درشت تر و زیبا تر از همیشه به چشم میخورد
عاشق تر شدم

اما زیبایی ات که به قیمت غمگین بودن تمام شود نمیخواهم 

پرنیان 
8 می 2017 
کابل

Tuesday 2 May 2017

پدر

در بهار آرزویم، گل دیگری کاشته ام
تا عطر سحر آمیزش غول بیماری را از پای درآورد

هر شب خواب آن گل های زیبای بهاری را میبینم
 که شگفته اند
اسلحه شان دعا
و سپرشان خلوص است

با غول تن به تن شدند،

کمرش را به خاک مالیدند،

میدان را بردند. 

پدر سالم به خانه برگشت. 


پرنیان
۳ می ۲۰۱۷
کابل




پاورقی: به امید بازیابی سلامتی پدر از شر غول سرطان.